سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درد دل های فکر!
 
نوشته شده در تاریخ جمعه 90/9/4 توسط مغشوش نگار | نظر

رسماً پنبت رو زدن....به حساب خودشون!

من خودم زیاد پنبت رو برای خودم می زنم ولی نمی خوام قبول کنم.

کاش راست نباشه.

 

من صالح و مومن خواستمت....می خوامت.

اگه آدم بشو نیستی به فکرت بگو دست از سرم برداره!!!

 

اعتراف می کنم که تاثیر گذار بود کارشون...عصبی شدم.

 


نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/9/2 توسط مغشوش نگار | نظر

بعضی از کارها و رفتارهای نامناسب و نسبتا غیر انسانی و نامهربانانه در بعضی جاها و فیلمها و تبلیغات و شوخی ها و زندگی روزمره، چقدر عادی نشون داده میشه و چقدر عادی از کنارشون با یک خنده رد میشیم.

انگار اون رفتار یه اصله...غیر این باشه غیر عادیه.

 

مثلا تبلیغ چی توز امشب دوباره برام یادآوری کرد این جریانو...طرف چی توز میگیره دستش یه موتوری سوارش میکنه...بعد اینکه چیپسش تموم شد طرف رو میندازه پایین....دوباره در راه مانده تبلیغ ما یه چی توز دیگه در میاره یه ماشین براش نگه میداره و سوار میشه...راننده هم سریع دستش رو میبره طرف پاکت چیپس...یا هر چیز دیگه ای که هست!!!!

به نظر خیلی ساده  میاد و چیز بدی نداره ولی همیشه میبرتم تو فکر....فکر اینکه رفتارهای سطح پایین و از روی بی معرفتی و فرصت طلبی چقدر عادی شده....یا عادی جلوش میدن!

فرصت طلبی خنده داره؟؟؟

حتی اگه برای یه تبلیغ پیش پا افتاده باشه؟!

اگه اون آقای داخل تبلیغ، چی توز نداشت کسی سوارش نمیکرد توی اون بیابون؟

نمی کرد دیگه....این تبلیغ یعنی همین.......اونوقت انسانیت کجاس؟؟

 

شاید بیننده با خودش بگه حالا تبلیغه دیگه....بزن برویی یه چیزی ساختن اما خوبه که به ذات هر کاری که می کنیم فکر کنیم. 

حتی اگه تبلیغ چی توز باشه.

اینطور چیزهارو تو تلویزیون خیلی دیدم....همین رفتارهای خیلی ریز و ظریفِ فرصت طلبانه که با خنده و شوخی ازش گذشته میشه.

شاید با خودمون بگیم آدم نباید زیادی جدی بگیره ولی خوبه به تاثیرگذاری کارها و رفتارهامون در طولانی مدت فکر کنیم.

فکر کنیم و ارزش قائل باشیم برای هم.

 


نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/9/2 توسط مغشوش نگار | نظر

امشب تازه فهمیدم "خط سوم" ماجراش چیه!

 

 خط سوم، برگرفته از سخنی معروف از شمس تبریزی است به این صورت

 "گفتند: ما را تفسیر قرآن بساز. گفتم: تفسیر ما چنان است که می‌دانید. نی از محمد! و نی از خدا! این «من» نیز منکر می‌شود مرا.

 می‌گویمش: چون منکری، رها کن، برو. ما را چه صداع (دردسر) می‌دهی؟

 می‌گوید: نی. نروم! سخن من فهم نمی‌کند. چنان که آن خطاط سه گونه خط نوشتی:

 یکی او خواندی، لا غیر ....

 یکی را هم او خواندی هم غیر او ....

 یکی نه او خواندی نه غیر او.

 آن خط سوم منم که سخن

 گویم. نه من دانم، نه غیر من."


<      1   2   3      
درباره وبلاگ

مغشوش نگار
بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است***ورنه لطف شیخ و واعظ گاه هست و گاه نیست! ////// مینویسم تا آروم بشم...بلکه! حرفایی که اکثرشو خودم میفهمم و خودم می خونم. البته بعضی از حرفها رو بدم نمیاد بقیه هم بخونن!
آخرین مطالب
لال
کمی حرف دل!
در عجبم!
تعریفتان از برنامه چیست؟!
انتخاب
الهه ناز
[عناوین آرشیوشده]
آرشیو
پیوند ها
MihanTheme